«عبور معکوس»

ساخت وبلاگ

هوایِ سنگینِ نبودنت در من جاری است


و من کنارِ خاطراتِ نداشته ام

خود را به آغوش دستهایِ خشکیده در حسرتِ بسودنِ

چشمه سارِ سرانگشتانت سپرده ام
 


و کنارِ بیدِ مجنونِ خمیده ی تنها


سرد و ساکت،

بغض هایم را مرور می کنم...

#م_دشتی
 

«عبور معکوس»...
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 9 خرداد 1401 ساعت: 15:40

ز باغ پیرهنت ، چون دریچه ها ، وا شدبهشت گمشده ، پشت دریچه ، پیدا شدرها از سلطه ی پاییز در بهار اتاقگلی به نام تو ، در بازوان من ، وا شدبه دیدن تو ، همه ، ذره های من شد چشمو چشم ها ،همه سرتا پا ، تماشا شدتمام منظره پوشیده از تو شد ، یعنیجهان به یمن حضورت دوباره زیبا شدزمانه ریخت به جامم ، هرآنچه تلخانهبه نام توکه در آمیختم ، گوارا شدفرشته ها ، تو و من را به هم نشان دادندمیان زهره و ماه ، از تو گفت و گوها شددوباره طوطیک شوکرانی شعرمبه خنده خنده ی شیرین تو ، شکرخا شدشتاب خواستنت ، این چنین که می بالدبه دوری تومگر می توان شکیبا شد ؟امیدوار نبودم دوباره از دل توکه مهربان بشود با دل من ، اما شدتنت هنوز به اندازه یی اطافت داشتکه گل در آیینه از دیدنش شکوفا شدقرار نامه ی وصل من و تو بود آن کهبه روی شانه ی تو با لب من امضا شدحسین منزوی «عبور معکوس»...ادامه مطلب
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1400 ساعت: 11:48

هوایِ سنگینِ نبودنت در من جاری است


و من کنارِ خاطراتِ نداشته ام

خود را به آغوش دستهایِ خشکیده در حسرتِ بسودنِ

چشمه سارِ سرانگشتانت سپرده ام
 


و کنارِ بیدِ مجنونِ خمیده ی تنها


سرد و ساکت،

بغض هایم را مرور می کنم...

#م_دشتی
 

«عبور معکوس»...
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1400 ساعت: 11:48

دلم به بوی تو آغشته استسپیده دمانکلمات سرگردان برمی خیزندو خواب آلوده دهان مرا می جویندتا از تو سخن بگویمکجای جهان رفته ای ؟نشان قدمهایتچون دان پرندگانهمه سویی ریخته استباز نمی گردی ، می دانمو شعرچون گنجشک بخارآلودیبر بام زمستانیبه پاره یخیبدل خواهد شد!شمس لنگرودی «عبور معکوس»...ادامه مطلب
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1400 ساعت: 11:48

سلام حضرتِ تنهایی... #م_دشتی «عبور معکوس»...
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 4 آذر 1399 ساعت: 19:31

تو را دوست دارم...تو را دوست دارمچون نان و نمک چون لبانِ گُر گرفته از تبکه نیمه‌شبان در التهابِ قطره‌ای آب بر شیر آبی بچسبد.تو را دوست دارمچون لحظه‌ی شوق، شبهه، انتظار و نگرانیدر گشودنِ بسته‌ی پستی‌ که نمی‌دانی در آن چ «عبور معکوس»...ادامه مطلب
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 116 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 5:36

« سکوت نیستم »

نه سکوتم
و نه فریاد
یک جریانِ ممتدِ خواهشِ ناخواسته ام

در فورانِ پرسش هایِ ذهنی که نیست

در میانِ شطی که از حیرت جاری است

نه سکوتم

و نه فریاد...

 

« م - دشتی »

 


 

 

«عبور معکوس»...
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 137 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1398 ساعت: 17:06

لبت صریح ترین آیه ی شکوفایی استو چشم هایت شعر سیاه گویایی استچه چیز داری با خویشتن که دیدارتچو قله های مه آلود محو و رویایی استچگونه وصف کنم هیات غریب تو راکه در کمال ظرافت کمال والایی استتو از معابد «عبور معکوس»...ادامه مطلب
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 23 دی 1398 ساعت: 11:56

« شمسِ من »،
 

روزگاران درازی است که نیستی
 

امّا
 

هنوز هم تو بی تکرارترین خاطره ی مکرّر منی.


 

« شمسِ من»،
 

پس از تو،

 خورشیدها نوری نداشتند
 

و کهکشان چشمانِ من در محاق همیشگیِ تو،


افسرد...

 

« خودم»

 

«عبور معکوس»...
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:40

چقدر ساده به هم ریختی روان مرابریده غصّه ی دل کندنت امان مراقبول کن که مخاطب پسند خواهد شدبه هر زبان بنویسند داستان مراگذشتی از من و شب های خالی از غزلمگرفته حسرت دستان تو جهان مراسریع پیر شدم آنچنانک «عبور معکوس»...ادامه مطلب
ما را در سایت «عبور معکوس» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhavan1390o بازدید : 137 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:40